توليدات گرافيكي مايا

قرارمان باران بود  ساعت دلدادگی  کنار عشق  یادت هست ؟!  من آمدم  باران هم  و رنگین کمان  برای عشق  تمام قطره ها را  در انتظارت قدم زدم  و خیابان را  تا تمام شهر  به جستجوی تو بردم  تو امّا نیامدی  نمی دانم اشک بود یا باران  چیزی بر گونه ام سر می خورد  و روی کفش ها یم می چکید  که می گفت  تو در خواب من جا مانده ای  و من ...  چشم هایم را  به ملاقات آورده بودم !  همیشه ...  این گونه از رؤیای تو  تنها  به خانه بر می گردم


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب: , توسط ايمان

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد